دولت رييسي در كانون چالشها
جعفر گلابي
در نگاه اول به نظر ميرسد كه آقاي رييسي با برخورداري از حمايت همه اركان نظام هم توانايي بيشتري براي حل مشكلات كشور دارد و هم چالشهاي پيش روي ايشان كمتر است و دوراني از ثبات و آرامش متوجه جامعه ايران خواهد بود. البته اين دعايي از عمق جانمان است كه پس از آن همه سختيها و مرارتها و بحرانها كه بعضا تا به امروز هم ادامه دارند حداقل براي مدت قابل ملاحظه و با هر مقدمهاي و به هر طريقي مردم تنفسي داشته باشند و آرامشي بيابند. پس از تصدي دولت جديد در ابتدا هم كه شده با رفع مخالفتها و بحرانسازيها و بعضا مانعتراشيهاي داخلي و آسودگي دولت از اين بابت انتظار ميرود كه با پركاري كه معمولا اصولگرايان به آن مباهات ميكنند در امور مردم گشايشهايي ايجاد شود ولي در همين آغاز اين نكته بر همه مردم مكشوف خواهد شد كه حداقل بخشي از كنديها و ناكاميهاي دولت فعلي به واسطه عملكرد مخالفان دولت و عدم حمايت قواي مختلف از او بوده است و اين اولين برگ تبرئه دولت آقاي روحاني است كه به دست خواهد آورد. البته با حمايتهاي همهجانبه از دولت مسلما انتظارات مردم بيشتر ميشود مضاف بر اينكه طي هشت سال گذشته اصولگرايان با تمام قوا و با كمك صداوسيما بر تنور مطالبات معيشتي دميدند و دولت را ناتوان از برآوردن نيازهاي مردم نشان دادند.جالب اينكه تبليغات گسترده ايشان همواره بر حاشيهاي بودن تحريمها بوده است يعني اينكه برخلاف دولت فعلي دولت آينده بسياري از مشكلات را به تحريمها نسبت نميدهد، يعني نميتواند نسبت بدهد و طبيعي است كه مردم هم انتظار داشته باشند كه حتي در صورت ادامه تحريمها مشكلاتشان به سرعت برطرف شود. اما اگر تحريمها لغو شوند واقعا ميتوان حدس زد كه انفجاري از انتظارات مردمي پديد خواهد آمد و اين كاملا طبيعي و بديهي است .
اگر دولت آقاي روحاني باوجود تحريمهاي بيسابقه تاريخي و بروز اپيدمي كرونا به هر حال كشور را اداره كرد و با تورم جنگيد و اقتصاد را از فروپاشي دور نگه داشت و دستمزدها را افزايش داد و تسهيلات گسترده در اختيار بخشهاي توليدي و عموم مردم قرار داد وقتي تحريمها لغو شوند لابد دولت بعدي (فارغ از درستي يا نادرستي و اقتصادي بودن آن) جهشي در حقوق كارمندان و كارگران و بازنشستگان ايجاد خواهد كرد و وامهاي ارزان براي ازدواج و مسكن و امور ضروري پرداخت خواهد كرد. اما اين تنها بخشي از مشكلات است كه دولت آينده به سرعت با آن درگير ميشود، مشكل اصلي جاي ديگري خودنمايي خواهد كرد. با اينكه حاكميت دوگانه در هيچ دورهاي كاملا محقق نشده و البته خود عوارض مختلف هم داشته است ولي با وقوع نسبي آن بسياري از مطالبات و نارضايتيها در اين مدل از اداره كشور هضم ميشد.مردم چون انتظارات خود را از دولت ميخواستند گاهي صريح و گاهي در لفافه ميشنيدند كه نميگذارند دولت كار كند! بعضي از حقايق آشكار هم اين را نشان ميداد. در آنسو حاكميت هم به صورت طبيعي مراجعات و انتظارات را متوجه دولت ميكرد، اما در يك حاكميت يكدست ديگر چنين امكاني وجود ندارد و همه مطالبهها و خواستنها و نيازها در يكجا متمركز ميشود و كانون آن دولت خواهد بود. در واقع دوقطبي شهروندان و مطالبهگران و ساختار سياسي شكل ميگيرد و مرزهايش پررنگ ميشود و خطر اصلي همين جاست. در اعتراضات سالهاي 96 و98 معترضان عادي (نه آنان كه احتمالا به صورت تشكيلاتي لابهلاي جمعيت حاضر ميشدند و هدفشان براندازي بود) شعارهاي متفرقه ميدادند؛ گاهي عليه دولت و گاهي عليه حاكميت، گاهي فقط براي بنزين و گاهي از سر لجاجت يادي از گذشته ميكردند و هيچ تمركزي در اعتراضات گزارش نميشد، اما در حاكميت يكدست حتي يك بخشدار هم نماينده كل حاكميت تلقي خواهد شد و اگر اعتراضي به او شود متوجه كل نظام خواهد بود. درواقع ما به دست خودمان تكثر موجود در جامعه كه بعضا چون سوپاپ اطمينان عمل ميكرد را به يكپارچگي در دوسوي ماجرا مبدل كرديم. در بعد خارجي هم همين وضع حاكم خواهد شد و كشورهايي چون اسراييل ديگر دشمناني چون ظريف ندارند كه با چهره اعتدالگرا و آشنا به مناسبات جهاني نقشههاي اجماعسازيشان عليه ايران را نقش بر آب كند. آنها همه مسوولان ايران را تندرو نشان خواهند داد تا بايدن و اروپا را به تقابلي بكشانند كه از آن پرهيز دارند. البته غيبت امثال ترامپ و نتانياهو عاملي مثبت است ولي ميدانيم كه اعتراضات مقطعي سالهاي 96 و98 ترامپ را به طمع انداخت كه با تحريمهاي حداكثري نارضايتيها را گسترده و طولاني كند. حالا كاهش بيسابقه مشاركت در انتخابات است كه احتمالا پيامي به مراتب طمعسازتر به ايرانستيزان ميدهد تا از بستر نواقص و ناكارآمديها و عدم رضايت سود برند. ميديديم كه مشاركتهاي بالا در انتخابات معمولا تا مدتها آتش توپخانه رسانهاي و سياسي عليه ايران را خاموش ميكرد حالا اما بايد ديد كه بيگانگان از نوع برگزاري انتخابات چه پيامي را دريافت خواهند كرد و چه عكسالعملي نشان خواهند داد؟ لذا دولت در بعد خارجي بايد در انتظار چالشهاي جديد باشد و اگر هوشيار نباشد چه بسا فشارهاي حداكثري به گونهاي ديگر به وجود آيند و ايران را در تنگنا قرار دهند.